اقتصاد مهندسی
همان طور که از نام آن بر می آید، اقتصاد مهندسی، یکی از شاخه های متعدد علم اقتصاد است. این شاخه از اقتصاد به بررسی روش های تحلیلی که برای برآورد هزینه و تعیین ارزش سیستمها، فراوردهها و خدمات به کار میروند، می پردازد.
اقتصاد مهندسی یکی از پایه ای ترین و پرکاربرد ترین درس های رشته مهندسی صنایع برای مقطع کارشناسی ارشد به شمار می رود. در طول دوره کارشناسی این رشته، مفاهیمی از اقتصاد بررسی می شوند که در کارشناسی ارشد به نحوی کاملا گسترده و کاربردی با استفاده از شیوه های مختلف که در جهت حل مسائل اقتصادی به کار گرفته می شوند، مورد بررسی قرار می گیرد.
شروع احساس نیاز مهندسین به اقتصاد مهندسی به زمانی بر می گردد که مهندسین برای نخستین بار به تجزیه و تحلیل اقتصادی تصمیمات مربوط به پروژه های مهندسی روی آوردند و این مورد را یکی از مبناهای بنیادین تصمیم گیری خود قرار دادند. اقتصاد مهندسی را با توجه به نقش اساسی و مهمش در تصمیم گیری و انتخاب، در حقیقت می توان قلب تپنده فرایند تصمیمگیری دانست.
اقتصاد مهندسی:
در سال 1930، کتابی به نام مبانی اقتصاد مهندسی که توسط پروفسور اوژن ال. گرانت نوشته شده بود، به چاپ رسيد. با توجه به این که این کتاب اولين كتابی بود كه پارامترهای مختلف اقتصادی را شناسایی و روش های كمی مختلف اقتصاد مهندسی را ارائه نموده و در اختیار مخاطبان می گذاشت؛ می توان آن را به تنهایی انقلابی در زمینه پیشرفت اقتصاد مهندسی دانست.
پرفسور گرانت در این کتاب از مقايسه براساس برتری و قابلیت مالی و اقتصادی بين چند طرح سخن گفت و اصول اساسی و بنیادی اقتصاد مهندسی را به مخاطبان معرفی نمود. به دليل تمام این تلاش ها در زمینه تبیین و شناساندن این علم که تاثیر آن به وضوح هر چه تمام تر در این کتاب قابل مشاهده است، پروفسور گرانت را بنيان گذار علم اقتصاد مهندسی می نامند.
انواع مختلف تصمیم گیری:
نوع اول “تصميمگيری در شرايط اطمينان در پروژه های ناسازگار” است. از این نوع تصمیم گیری در مواردی استفاده می شود که در مدل تصمیم گیری، متغیرهای غیر قابل کنترل وجود نداشته باشند و همه متغیرهایی که با آن ها سر و کار داریم، قابل کنترل باشند. این نوع از تصمیم گیری به خودی خود شامل انواع تکنیک های مختلفی هستند که در ادامه آنها را نام برده و یک به یک به تحلیل و بررسی آنها خواهیم پرداخت.
نوع دوم تصمیم گیری در پروژه های مهندسی “محاسبه نقطه سربه سر بين طرح ها” نام دارد. بر خلاف نوع اول تصمیم گیری که در مواردی که همه متغیرهای مدل تصمیم گیری قابل کنترل بودند، استفاده می شد؛ این نوع از تصمیم گیری در مواردی استفاده می شوند که ما در مدل تصمیم گیری با یک یا دو عنصر هزینه مواجهیم که یا مشکوک هستند و یا تابعی از عوامل دیگر می باشند.
انواع مختلف تصمیم گیری نوع اول عبارتند از:
الف. ارزش فعلی:
در این روش، اگر بعد از تبديل ارزش آتی كليه دريافت ها و پرداخت ها به ارزش فعلي (منظور از زمان حال برای ما زمان مبدا پروژه می باشد که در صورتی که زمان این محاسبه مبدا ما باشد همان زمان محاسبه در نظر گرفته می شود) چنانچه ارزش فعلي خالص به ازاي حداقل نرخ جذب كننده برای یک پروژه منفی یا به عبارت دیگر کوچکتر از صفر باشد، می توان آن پروژه را غیر اقتصادی یا فاقد قابلیت مالی دانست. (به بیان دیگر،پروژه سودآور نیست و ضرر خواهد داد) این در واقع مشخص كننده اين حقيقت است كه ارزش فعلی هزينهها بيش از ارزش فعلي درآمدها می باشد.
یک پروژه در صورتی اقتصادی، دارای قابلیت مالی و بهره وری مثبت است که ارزش فعلی درآمدها بالاتر از ارزش فعلی هزینه ها برآورد شود و به بیان ساده تر پروژه سود آوری خالص داشته باشد.
در استفاده از این روش برای تصمیم گیری باید این مهم را در نظر داشته باشیم که در مقايسه اقتصادی چند پروژه اقتصادی به روش فعلی، پروژه ای كه دارای ارزش فعلی خالص بيشتری باشد اقتصادی ترين خواهد بود.
تاپ وان مطالعه مقاله مدل آمیخته بازاریابی را به شما عزیزان پیشنهاد می نماید.
ب. نرخ بازگشت سرمایه:
در اين روش ما معياری (فرض) به نام نرخ بازگشت سرمايه را اساس و پایه قرار داده و بر این اساس پروژه ها را سنجیده و برای رد یا قبول کردن آن ها تصمیم گیری می کنیم. اما پیش از هر چیز باید ببینیم اصلا نرخ بازگشت سرمایه چیست؟ در واقع به نرخی که تعادل درآمدها و هزينه ها، تحت آن نرخ امكان پذير است نرخ بازگشت سرمايه می گویند.
اگر نرخ جذب کننده شرکتی کمتر از نرخ بازگشت سرمایه حاصل از پروژه باشد، پس این پروژه سود آور و اقتصادی به نظر می رسد اما اگر نرخ بازگشت سرمایه پروژه کمتر از نرخ جذب کننده شرکت باشد به وضوح می توان دریافت که این پروژه مقبول نیست و قابلیت مالی ندارد.
ج. روش نسبت منافع به مخارج:
نام دیگری این روش، روش سود بر هزینه می باشد. این روش هم برای بررسی اقتصادی طرح های خصوصی و هم برای طرح های دولتی مورد استفاده قرار می گیرد. البته باید این نکته مهم را مدنظر قرار داد که طرح ها دولتی در اکثر موارد پیچیده تر از طرح های خصوصی هستند. در هر دو صورت اگر حاصل تقسیم منافع بر مخارج بزرگتر یا مساوی یک باشد، طرح اقتصادی بوده و در غیر این صورت، طرح مردود خواهد بود.
د. روش يكنواخت سالانه:
در این روش ما از درآمدها و هزینه های در قالبی بزرگتر تحت عنوان دریافت ها و پرداخت های یکنواخت سالیانه یاد می کنیم. ویژگی خاص این پروژه این است که مدت زمان پروژه در نتیجه محاسبات ما تغییری ایجاد نمی کند.
در این روش معیار ما برای سنجش مقبول یا مردود بودن پروژه ها در چارچوبی بزرگتر سنجیده می شود و در صورتی که پرداخت های پروژه از میانگین پرداخت های سالیانه بیشتر و یا دریافتی های پروژه از میانگین دریافت پروژه کمتر باشند پروژه غیر اقتصادی تلقی می شود و در مقابل اگر پرداخت های پروژه از میانگین پرداخت های سالیانه کمتر و یا دریافتی ها از میانگین دریافت های سالیانه بیشتر باشد می توان گفت پروژه اقتصادی و دارای قابلیت مالی است.
ه. روش دوره بازگشت سرمايه:
“روش دوره بازگشت سرمايه” يک روش تقريبي برای مقايسه اقتصادی پروژه های مختلف با هم است، تحليلگری که از این روش استفاده می کند در واقع زمانی را که سرمایه هزینه شده اولیه بتواند توسط درآمدهای سالیانه بازگردد را بررسی می کند. به عبارت ساده تر می توان گفت زمانی را بررسی می کند که در آن جمع درآمدهاي ساليانه برابر با هزينههاي سرمايهگذاري شده برای پروژه بشود.
و. روش تجزيه و تحليل و بررسی عمر خدمت:
این روش تا حدود زیادی وابسته به روش قبلی یعنی همان روش دوره بازگشت سرمایه می باشد. اما عمر خدمت به چه معناست؟ عمر اقتصادی یک پروژه را عمر خدمت آن گویند. ما عمر اقتصادی پروژه را محاسبه کرده و آن را با حداکثر دوره بازگشت سرمایه مقایسه می کنیم.
هر چقدر نسبت عمر خدمت یا همان عمر اقتصادی پروژه به دوره بازگشت سرمایه بیشتر باشد پروژه اقتصادی تر و مفید تر و سود آر تر است و در مقابل هر چقد عمر اقتصادی یا عمر خدمت پروژه نسبت به دوره بازگشت سرمایه کمتر باشد پروژه از قابلیت اقتصادی کمتری بر خوردار است. پس در این روش معیار انتخاب ما برای مقبول یا مردود بودن پروژه ها نسبت عمر خدمت به دوره بازگشت سرمایه می باشد.
اقتصاد مهندسی چگونه پروژههای صنعتی را از نظر اقتصادی ارزیابی می کند؟
تحلیل اقتصادی پروژه شامل روش های مختلف مقایسه و تصمیمگیری و انتخاب از میان راه حلها، بر اساس شرایط مطلوب مالی یا همان اقتصادی است. لازم است بدانیم که با افزایش یافتن تکنولوژی صنعتی، تصمیم گیری اقتصادی نیز به همان نسبت مشکلتر و حساس تر میشود.
در مجموع استفاده از این روش ها اهمیت اساسی و پایه ای دارند، چرا که میزان سود یا ضرر حاصل از کیفیت راه حل خاص انتخاب شده، به استفاده صحیح و به جا از این تکنیکها وابسته است.
مرحله اول: شناسایی یک موضوع قابل بررسی
فارغ از این که در تلاش برای تصمیم گیری در چه زمینه ای هستیم، مرحله ی نخست روند تصمیمگیری منطقی همیشه شناخت است. اما پیش از آن باید بدانیم شناخت ما از موضوع چگونه باید باشد تا بتوانیم آن را شناخت مناسب و کامل تلقی کنیم؟
آن نوع شناختی مناسب تلقی می شود که جامع باشد. برای دستیابی به این مهم، باید خود موضوع، مشکلات یا نارسایی ها و جوانب موجود را به درستی بشناسیم. موضوع هر چه عام تر و گسترده تر باشد شناخت سخت تر خواهد بود و در مقابل در شرایط خاص، شناسایی موضوع آسان تر است. بی شک درک این مساله با یک مثال بهتر و واضح تر خواهد بود: مثلاً یک دستگاه خراب یا دستگاهی با قابلیت تولید نسبتاً ناکافی، به راحتی سبب شناسایی مشکل میشود.
اما در شرایط واقعی معمولا مشکلات با وجود اهمیتی که در کاهش یا ایجاد مشکلات آینده دارند، بدون تحقیق و تدبر قابل تشخیص نیستند. این در حالی است که آگاهی داشتن از موضوع یا مشکل، سبب حل آن یا حداقل تغییر آن در جهت سود رسانی میشود.
تاپ وان مطالعه مقاله سرمایه پرخطر و انواع آن را به شما عزیزان پیشنهاد می نماید.
مرحله دوم: بررسی سیستمهای تحلیل
سیستمهای تحلیل، یک گروه از مراحل مربوط به هم میباشند که نتایج اصلی و اساسی طرح و مدیریت را بررسی کرده و چند و چون همکاری افراد، پول و مواد را برای رسیدن به اهداف بزرگتر مشخص مینمایند.
این سیستمها علاوه بر اینکه بررسی اهداف مناسب و مقایسه بر حسب کمیت را شامل میشوند، در بعضی از موارد اثرات و خطرات و موارد هزینه ساز را همراه با تدابیر و راه حلهای استراتژیک به منظور دستیابی آن اهداف و نیز فرمول بندی راه حلها در صورت نیاز به آن آزمودهها را در برمی گیرند.
سیستمهای تحلیل از روش های مختلف به دنبال دستیابی به شیوه صحیح و مناسب برخورد با مشکلات میباشند. که این روش ها عبارتند از کشف علمی و اصولی اهداف، راه حلها، فرضیات، موازین و خطراتی که در کل بعنوان یک سیستم جامع محسوب میشوند. این نوع تحلیل، مناسبات مشترکی که تشکیل دهنده یک سیستم میباشند را نمایان میکند. چهارچوب وسعت تعریف یک سیستم تا اندازه ای است که شخص میتواند آن را به یک اداره، یک سازمان (در مفهوم کلی آن)، یک اقتصاد ملی و یا حتی در کل به جهان اطلاق نماید.
سیستمهای تحلیل در اصل، شامل استفاده از مفاهیم اقتصادی بسیار ظریف و قدیمی و راه حل تعیین شده برای مشکلات میشوند که معمولا در برگیرنده استفاده از بعضی از ابزارهای تحلیلی هستند، مانند: مفاهیم جانبی تحلیل و روش های بهینهسازی برای تعیین راه حلهای برتر، کاربردپذیری و تصمیمگیری تئوری برای مشخص کردن و تعریف موقعیتهای کاملاً مطلوب و میزان کارایی تحلیل برای بررسی و تحقیق اعتبار و درستی نتایج.
یک سیستم تحلیل مناسب و کارآمد، چه با روش های پیشرفته و پیچیده سطح بالا و چه در سطوح معمولی، سیستمی است که با حداکثر دقت،نتایج مهم و بحث و راه حلها را شناسایی میکند و هزینهها و سودها و زیان های مختلف هر طرح را به شیوه ای کاملا واضح و مستدل برای افراد و مهندسین مسئول در جهت آخرین تصمیمگیریها به درستی شرح میدهد.
پنج محور اصلی در یک سیستم تحلیل به شرح زیر میباشند
- شرح اهداف
- فرمول بندی معیارهای تاثیرپذیر
- ارائه راه حلها
- ارزیابی راه حلها
- انتخاب راه حلها
مرحله سوم: شبیهسازی
قبل از توضیح و بررسی دیگری، لازم است اول ببینیم شبیه سازی چیست؟ شبیه سازی در معنای عام خود عبارت است از وانمود کردن یا فرض کردن ظاهر چیزی، بدون داشتن شکل حقیقی آن. اما شبیه سازی در اقتصاد مهندسی به چه معناست و چه نقشی ایفا می کند؟
در اقتصاد مهندسی،شبیه سازی برای وانمود کردن یک سیستم حقیقی، به منظور مشاهده و کسب اطلاعات هر چه بیشتر و واضح تر از ظاهر آن سیستم حقیقی بکار می رود. این خارج از واقعیت و غیر واقعی بودن دارای مزایائی برای مشاهده بهتر یک سیستم حقیقی است. چرا که در واقع با شبیه سازی این مشاهده را می توان ساده تر و کم هزینه تر نسبت به حالت واقعی و با در نظر گرفتن کلیه عوامل انجام داد.
دیدگاهتان را بنویسید