در مقاله قبل بیان شد کارشناسان مالی بعد ازمطالعات و جمع‌آوری داده به منظور ارزش‌گذاری در قدم اول باید تخمینی از فروش و هزینه‌های مالی دارایی برای سال‌های آینده انجام دهند. سپس با استفاده از تخمین انجام شده، جریان نقد آزاد شرکت را محاسبه و با نرخ هزینه سرمایه تنزیل کنند. به همین منظور مطلبی در زمینه‌ی چالش‌ها، نیازها و مفروضات تخمین بازار خدمت شما خوانندگان عزیز ارائه شد. در این مقاله قصد داریم روش‌های تخمین بازار را به صورت مختصر برای شما توضیح دهیم.

روش‌های تخمین بازار

بعد از مشخص شدن مسئله وجود یا عدم وجود اطلاعات تاریخی بازار هدف، در قدم بعد کارشناسان باید روش برآورد مناسب را  انتخاب کنند. دو نوع روش برآورد وجود دارد:

  • روش‌ برآورد هدفمند که مستلزم جمع‌آوری داده از افرادی است که در حوزه‌ی بازار هدف، دانش کافی دارند (مثلاً بوت استرپ، دلفی و …)
  • روش‌ آماری، که به در دسترس بودن مشاهدات آماری اطلاعات بستگی دارد (مانند: اقتصادسنجی، برون‌یابی و …)

در بازارهای نوظهور، از روش‌ هدفمند برای برآورد استفاده می‌شود، زیرا معمولاً اطلاعات آماری قابل اعتماد و مرتبط در این بازار‌ها وجود ندارد. اما در صورت وجود اطلاعات قابل اعتماد و مرتبط در یک بازار از روش آماری استفاده می‌شود، با این حال استفاده ترکیبی از هر دو روش‌، منجر به اطمینان بیشتر در مورد دقت برآوردها می‌شود.

روش‌های تخمین اندازه بازار را می‌توان از منظر بالا به پایین و پایین به بالا نیز مورد بررسی قرار داد. در رویکرد پایین به بالا (طرف عرضه)، یک بازار از طریق پیش‌بینی بخش‌های مختلف اندازه‌گیری می‌شود. یعنی شرکت ابتدا بخش‌های مشتریانی که قصد دسترسی به آن‌ها دارد را شناسایی می‌کند، سپس اندازه و رشد آن‌ها را تخمین می‌زند. به عنوان مثال، فرض کنید بانک ملی در حال ورود به بازار جدیدی برای ارائه خدمات انتقال پول است. با توجه به تحقیقات انجام شده مشخص می‌شود، مشتریان بالقوه بانک شامل دو گروه می‌شوند که به احتمال زیاد از این خدمات استفاده می‌کنند:

  • زنان بالای 40 سال مناطق روستایی
  • مردان جوان بین 25 تا 39 سال مراکز شهری، دارای تحصیلات دبیرستانی

 در این مورد، بانک می‌تواند از طریق اطلاعاتی که از مشتریان خود در اختیار دارد اندازه بازار را تخمین بزند. اگرچه این رویکرد نسبتاً ساده است، اما ممکن است همیشه دقیق نباشد، به ویژه در بازارهایی که دسترسی به اطلاعات وجود ندارد، زیرا اندازه‌گیری بخش‌های جداگانه اغلب دشوار است.

رویکرد بالا به پایین (طرف تقاضا) که به آن روش زنجیره‌ای نیز گفته می‌شود، شامل تعریف بازار هدف  و اعمال فیلترهای مختلف است که به طور مداوم این رقم را به تخمین بازار «خالص» کاهش می‌دهد. به بیان دیگر، برخلاف رویکرد پایین به بالا، شرکت با تخمینی از کل بازار شروع می‌کند و سپس نسبت‌های متوالی (محدود) را که قصد دارد به آن برسد، ارزیابی می‌کند.

به عنوان مثال، فرض کنید دولتی قصد دارد پرداخت‌های اجتماعی (یارانه) را از طریق تلفن همراه بین کشاورزان روستایی توزیع کند. با استفاده از رویکرد بالا به پایین برای تخمین اندازه جمعیت مورد نظر ابتدا کل افراد بالغ در مناطق روستایی را در نظر می‌گیرد. فرض کنید طبق آمار دولتی 20 میلیون بزرگسال وجود دارد که 20 درصد آن‌ها کشاورز هستند. پرداخت اجتماعی برای افرادی مقدور است که تلفن همراه دارند. بر اساس برآوردهای ارائه شده توسط نمایندگان فروش موبایل، مشخص شده 70 درصد از کشاورزان بالغ روستایی از موبایل استفاده می‌کنند. در نهایت، بر اساس مصاحبه‌های تلفنی با کشاورزان روستایی از یک منطقه خاص، تخمین زده می‌شود حدود 4۰ درصد واجد شرایط پرداخت اجتماعی دولت هستند.