روش­های متنوعی در ارزیابی پروژه­ های سرمایه­ گذاری در کشورهای مختلف وجود دارد. در این میان، ارزش فعلی خالص (NPV) و نرخ بازده داخلی (IRR) به عنوان دو روش مهم در مقایسه و اولویت­ بندی طرح­های سرمایه ­گذاری مطرح هستند که به طور گسترده مورد استفاده قرار گرفته ­اند. با این حال، استفاده صحیح از این دو روش، مستلزم درک درست از مفاهیم و کاربردهای آن­هاست. ارزش فعلی خالص و نرخ بازده داخلی تا حدودی به هم شباهت دارند. زیرا:

  1. هر دو، ارزش زمانی پول را مورد توجه قرار می­ دهند.
  2. فرمول­های ریاضی تقریباً یکسانی دارند.
  3. در شرایطی که تنها یک پروژه سرمایه­ گذاری مستقل وجود دارد و با پروژه دیگر مقایسه صورت نمی­ گیرد، این دو روش نتایج مشابهی برای پذیرش یا رد پروژه بدست می ­دهند.

اما در صورتی که چند پروژه­ سرمایه­ گذاری وجود داشته باشد و بین آن­ها مقایسه و ارزیابی صورت گیرد، روش ارزش فعلی خالص و نرخ بازده داخلی ممکن است نتایج متناقضی را ارائه دهند، به گونه­ ای که روش ارزش فعلی خالص ممکن است یک پروژه را مرجح بداند، در حالی که روش نرخ بازده داخلی پروژه دیگر را برتر بداند. چنین تناقضی در ارزیابی و رتبه­ بندی پروژه­ ها ممکن است به دلیل یک یا چند عامل زیر باشد:

  1. متفاوت بودن میزان سرمایه ­گذاری اولیه پروژه ­ها
  2. متفاوت بودن عمر پروژه ­ها
  3. متفاوت بودن الگوی جریانات نقدی پروژه ­ها
  4. متفاوت بودن فروض دو روش (در روش ارزش فعلی خالص فرض بر این است که وجوه بدست آمده از اجرای پروژه سرمایه­ گذاری، مجدد با نرخ بازده مورد انتظار یا نرخ هزینه تأمین مالی، سرمایه­ گذاری خواهد شد. در حالی که در روش نرخ بازده داخلی فرض می­شود که وجوه بدست آمده از اجرای پروژه، مجدد با نرخ بازده داخلی، سرمایه­ گذاری خواهد شد. در بیش­تر موارد، این دو نرخ، متفاوتند.)

به عنوان مثال، فرض کنید دو پروژه سرمایه­ گذاری A و B با میزان سرمایه اولیه به ترتیب 4500 و 18000 واحد وجود دارد که هر دو به مدت 5 سال، جریانات ثابت درآمدی را با نرخ تنزیل 10 درصد مطابق جدول زیر به ایجاد می کنند.

[دریافت فایل اکسل این مقاله]
همانطور که مشاهده می ­شود، در دو پروژه­ ای که میزان سرمایه­ گذاری اولیه متفاوتی است، پروژه A با سرمایه اولیه کم­تر، ارزش فعلی خالص کم­تری نسبت به پروژه B با سرمایه اولیه بیش­تر دارد، اما از نرخ بازدهی داخلی بیش­تری نسبت به پروژه B برخوردار است. به عبارت دیگر، بر اساس معیار ارزش فعلی خالص پروژه B مرجح است و بر اساس معیار نرخ بازده داخلی پروژه A برتر است و این یعنی تناقض در نتایج دو روش.

روش­های حل تناقض:

  1. شاخص سودآوری (Profitability Index): در شرایطی که پروژه ­های سرمايه گذاری، دارای مبالغ سرمایه ­گذاری اولیه متفاوتی باشند، ارزش فعلی خالص پروژه ­ها معیار مناسبی برای ارزیابی و رتبه­ بندی آن­ها نیست. چرا که در صورت یکسان بودن سایر شرایط، پروژه­ های با سرمایه اولیه بیش­تر نسبت به پروژه­ های با سرمایه اولیه کم­تر، از ارزش فعلی خالص بیش­تری برخوردار بوده و این موضوع، تصمیم­ گیری را دچار مشکل می ­کند. در چنین مواردی، از شاخص سودآوری استفاده می­ شود که مبنای یکسانی را برای ارزیابی و مقایسه پروژه ­های سرمايه­ گذاری با میزان سرمایه اولیه مختلف فراهم می ­سازد. این شاخص از تقسیم ارزش فعلی خالص جریانات نقدی ورودی بر ارزش فعلی سرمایه‌ گذاری اولیه به‌ دست می‌آید. مبنای پذیرش یک پروژه سرمایه­ گذاری در این روش، وجود شاخص سودآوری بیش­تر از یک است. در صورت وجود چند پروژه سرمایه ­گذاری، پروژه با بالاترین شاخص سودآوری انتخاب خواهد شد. در مثال قبل، پروژه A با شاخص سود آوری 1/52 نسبت به پروژه B با سودآوری 1/37 برتر است.
  2. روش NPV: هر دو روش ارزش فعلی خالص و نرخ بازده داخلی بر این فرض استوارند که جریانات نقدی بدست آمده از پروژه، می­ توانند مجدد با یک نرخ بازده مشخص در پروژه جدید سرمایه ­گذاری شوند. اما سرمایه­ گذاری مجدد وجوه با نرخ هزینه تأمین مالی نسبت به نرخ بازده داخلی امکان­پذیرتر است. از این رو، روش ارزش فعلی خالص قابل اعتمادتر از روش نرخ بازده داخلی برای مقایسه و رتبه­ بندی پروژه­ های سرمایه ­گذاری است.
  3. نرخ بازده داخلی تعدیل شده: نرخ بازده داخلی تعدیل شده به عنوان نرخ تنزیلی تعریف می­ شود که ارزش فعلی جریانات نقدی خروجی را با ارزش فعلی جریانات نقدی ورودی برابر می‌کند. نرخ بازده داخلی تعدیل شده مزیت عمده‌ای نسبت به نرخ بازده داخلی معمولی دارد. در نرخ بازده داخلی تعدیل شده فرض بر این است که جریانات نقدی با نرخ هزینه تأمین مالی، مجدد سرمایه‌گذاری می‌شود. با این حال، این معیار باید به عنوان مکملی برای ارزش فعلی خالص در مقایسه و رتبه­ بندی پروژه­ ها، جایگزین نرخ بازده داخلی شود. به گونه­ ای که، پیشنهاد شده است تصمیم‌گیرندگان، نرخ بازده داخلی تعدیل شده را برای غربال اولیه پروژه­ ها و ارزش فعلی خالص را برای رتبه‌بندی نهایی آن‌ها به کار بگیرند.
  4. دوره بازگشت سرمایه (Payback period): این روش، مدت زمان لازم برای بازگشت مبلغ سرمايه ­گذاری اولیه از طریق جریان­های نقدی ورودی سالانه را اندازه ­گیری می­ کند. در این روش، ارزش اسقاط در پایان عمر مفید و وجوه بدست آمده پس از دوره بازگشت سرمایه نادیده گرفته می­ شوند. در دوره­ های بی ­ثباتی اقتصادی، ترجیح مدیران آن است تا پروژه ­هایی را اجرا نمایند که دوره بازگشت سرمایه نسبتاً کوتاهی دارند. از این رو، در صورت وجود چندین پروژه سرمایه­ گذاری، پروژه دارای کم­ترین دوره بازگشت سرمایه انتخاب می­ گردد. نقاط قوت دوره بازگشت سرمایه شامل درک و محاسبه آسان و همچنین راحتی تفسیر آن است. نقاط ضعف این روش آن است که مقایسه سودآوری طرح­های مختلف سرمایه­ گذاری امکان­پذیر نیست و به ارزش زمانی پول توجه نمی­ شود. به طوری که در محاسبه دوره بازگشت سرمایه، جریانات نقدی با فرض یکسان بودن ارزش آن­ها در طول عمر پروژه، باهم جمع می­ شوند. در مثال قبل، دوره بازگشت سرمایه هر دو پروژه، سه سال خواهد بود. برای رفع مشکل ارزش زمانی پول، شاخص دوره بازگشت سرمایه متحرک تعریف شده است که در آن، جریانات نقدی پس از تنزیل شدن باهم جمع می­ شوند.
  5. (گردآورنده : خانم حنانه آقا صفری)